مرا به شور کشید ست شهد انگورش
مذاب کرده مرا انعکاسی از نورش
حَلاوت عَسَل اَصل را نجف دیدیم
شراب می چکد از دست رنج زنبورش
مرا به شور کشید ست شهد انگورش
مذاب کرده مرا انعکاسی از نورش
حَلاوت عَسَل اَصل را نجف دیدیم
شراب می چکد از دست رنج زنبورش
در قتلگاه بود و به دستش سپر نداشت
یعنی برای جنگ توانی دگر نداشت
جسم تمام اهل حرم را به خیمه برد
اما برای یاری خود یک نفر نداشت
جایی برای گفتن اما نمی زارند
وقتی که یک لحظه تو را تنها نمی زارند
چشم حسودان سپاه شمر بی تردید
قد اباالفضل تو را رعنا نمی زارند
هر شیعه شاملش شده لطفِ هدایتش
شیری که شیر ها همه مست از عنایتش
ایمان شیر ها به تماشا کشیده شد
جایی که رد نمودِ خلائق امامتش