تو را فاطمه بی هوا می زنند
برای رضای خدا می زنند
اگر مرد خانه غرورش شکست
زنش را همه مردها می زنند
تو را فاطمه بی هوا می زنند
برای رضای خدا می زنند
اگر مرد خانه غرورش شکست
زنش را همه مردها می زنند
با گزیدنهای لب این درد را پنهان مکن
هرچه خواهی کُن ولی این خانه را ویران مکن
یاکه جارو میزنی یاکه غذا را میپزی
جانِ زینب این مکن ، جان حسینت آن مکن
پای ماندن داری اما پای رفتن بیشتر
یار نه ساله کنارم باش لطفا بیشتر
تا که چشمم باشد از نور تو روشن بیشتر
هی نگو شرمنده ام شرمنده ام!من بیشتر
ثانی شرر بر قلب احمد تا ابد زد
آتش به بیت وحی از روی حسد زد
(لاتَرفَعوا اَصواتَکُم) گفتم ولی باز
هم بر سر من داد زد هم حرف بد زد
شک ندارم که لباسی یا که مویی سوخته
برمشامم میرسد از کوچه بویی سوخته
آتشی افکنده اند واز حرارت پشت در
چادری ومعجر وروی نکویی سوخته
عطرتو را بهشت زد وجاودانه شد
جبریل هم که خادم این آستانه شد
مقصودِ از خلق همه ماسوا تویی
عالم برای گردش دورت بهانه شد
اولین محکمه عدل الهی محسن است
آنکه شد کشته ولی در بیگناهی محسن است
غنچه ناخورده شیری که پیمبر نام او
انتخابش کرده بااِذن الهی محسن است
رفتی و از غمِ تو دلِ مرتضی شکست
رُکنی که بود محور اهل کسا شکست
آیینـه ای که محوِ تجلی ذات بود،
نوری که بود روشن از او ماسوا شکست
ز بسکه چشم تو تصویر تار می گیرد
تمام آینه ها را غبار می گیرد
سرت چه آمده وقت کشیدن جارو
به گریه فضه ترا از کنار می گیرد
رسمه هر سال فاطمیه
شب آخر شب دریاس
ولی امسال شب اول
میخونیم روضه عباس
فاطمه جلوه ی باقی ازل تا ابد است
آی مردم! بخدای احد! او هم احد است
قامت سرو خودش را به علی داد و خمید..
راز زیبایی دریا به همین جزر و مد است
سلام حضرت مادر فدای درد و غمت
چه گریه ها که نکردم برای عمر کمت
امیدوار نگاهت بگو کجا دارد
به غیر سایه ی پر مهر خانه ی کرمت؟