محرم 1403

یا قمر العشیره

از لب لعل تو پیوسته گهر میریزد
ز دو منظومه ی چشم تو قمر میریزد
اشجع الناس ! ملک پیش تو پر میریزد
با نگاه به تو از شیر جگر میریزد

علی ابن الحسین(ع)

کاش که در باغ اضطراب نیفتد
روی زمین شیشه ی گلاب نیفتد

چشم‌‌ ابوالفضل در حرم نگران است
پای علی اکبر از رکاب نیفتد

عمو عباس(ع)

از نور ماهی علقمه باغ ارم شد
ماهی که از داغش قد خورشید خم شد

تا داستان عشق را با‌ خون نگارد
چشم غیورش خون شد و دستش قلم شد

بی بی جانم

دادم به دستهای عمو مشک آب را
تا خوش کنم کمی دل خون رباب را

دیدم قمر شکست و خجالت کشید و رفت
دیدم کنار مقتل ماه آفتاب را

دلم هوای تو کرده

دلم هوای تو کرده ،کمی حرم لطفاً
تو را به اشک و دعاهای مادرم لطفاً

به من اجازه بده گریه ی کنار ِ ضریح
دوباره قبل ِ اذان تا به صبحدم، لطفاً

حسینی زاده هستی

حسینی زاده هستی شیوه ی اعجاز میدانی
بگو با حنجرت قدری به ما اسرار پنهانی

گلویت راه شیری و سه جرعه تیر قادر نیست
که روی کهکشان را خط بیاندازد به آسانی

بی بی جان

تو که هستی که محو نام تو شد
چشم لیلی و قلبِ عاشقِ قِیس*
تو که هستی که عشق می‌بالد
در هوایِ خیام امروالقیس**

عزیزم حسین(ع)

دیشب کنار شمع از بال و پرم گفتم
او می چکید و من هم از چشم ترم گفتم
هر دفعه پرسیدند کارت چیست در روضه؟
مانند بابا در جوابش “نوکرم” گفتم

شاخِ شمشاد حسن

شاخِ شمشاد حسن از دور تا معلوم شد
قامتش زخمیِ تیرِ چشم‌های شوم شد

تا بماند سنگ‌باران گشتنش در یادها
نُقل پاشیدن سرِ دامادها مرسوم شد

احلی من العسل

می رود مثل حسن، حیدر دیگر باشد
انتقام نفس خسته ی مادر باشد
همه ی جنگ سرِ دشمنیِ با علی است
بی نقاب آمده تا که خودِ حیدر باشد

عمو حسین(ع)

دیر شد، شرمنده‌ام که آمدم حالا عمو
آمدم تا که ببوسم زخم‌هایت را عمو

هم‌ ندارم طاقت تنهایی‌ات را بیش از این
هم‌ ندارم طاقت تنهایی زنها عمو

یا صاحب الزمان(عج)

آن کف پایی که راهش به بیابان خورده باشد
فیضِ آن این است که خار مغیلان خورده باشد

“اَلبِلاءُ لِلوِلا”..،یعنی پری که در مسیر است
بیشتر باید یقیناً، تیر شیطان خورده باشد

دکمه بازگشت به بالا