غم کیمیاست پس به همه غم نمی دهند
بی امتحان که چشمه ی زمزم نمی دهند
باید سکوت کرد و نشست و نگاه کرد
این خاندان به سائل خود کم نمی دهند
غم کیمیاست پس به همه غم نمی دهند
بی امتحان که چشمه ی زمزم نمی دهند
باید سکوت کرد و نشست و نگاه کرد
این خاندان به سائل خود کم نمی دهند
آفتاب از این حرم دارد خجالت میکشد
از سکوت ما قلم دارد خجالت میکشد
چشم های شیعه در شهر مدینه سال هاست
از بقیع بی حرم دارد خجالت میکشد
مرتکب شد روسیاهی اشتباه دیگری
اشتباهی مرتکب شد روسیاه دیگری
نامه ی اعمال من پر بود از کار گناه
ثبت شد در کارهای من گناه دیگری
ابوطالب شدی و دست حق در آستین داری
چنین نور امیرالمومنین را در جبین داری
به صورت نور حیدر را به سیرت حسن احمد را
جمالی آنچنان داری کمالی اینچنین داری
شنیدم از کراماتت حکایت های بسیاری
فراوان دیده ام از تو کرامت های بسیاری
هزاران بار در دنیا دل از چاله به چاه افتاد
ولی از نور تو دیدم هدایت های بسیاری
ادب از محضر تو درس ادب می آموخت
معرفت دور و برت اصل و نصب می آموخت
پسرت درس وفا از تو عجب می آموخت
وقت تمرین نبرد از تو غضب می آموخت
در حسرت خم خانه به خم خانه ی بعدی
مستی زده پیمانه به پیمانه ی بعدی
میگفت بیائید و بمانید و بمیرید
از عشق تو دیوانه به دیوانه ی بعدی
بی تو ما مثل یتیمی از نظر افتاده ایم
مثل مرغی در قفس بی بال و پر افتاده ایم
زندگی سخت است بی تو،مهربان تر از پدر
سخت تر این است،از چشم پدر افتاده ایم
نوشتم زینت بابا نوشتی زینب کبری
نوشتم ثانی زهرا نوشتی زینب کبری
نوشتم عشق پیغبر نوشتم کوثری دیگر
نوشتم برتر از حوا نوشتی زینب کبری
در خلوت دل گم شدم امشب دوباره
دلتنگ یاس قم شدم امشب دوباره
پرواز کردم تا حرم مثل کبوتر
با اشک چشمانم زدم آن خانه را در
دریاب بابا این زمانی را که داری
پنهان نکن اشک نهانی را که داری
در خود نریز اینقدر درد و داغ و ماتم
بیرون بریز آتش فشانی را که داری
دریاب بابا این زمانی را که داری
پنهان نکن اشک نهانی را که داری
در خود نریز اینقدر درد و داغ و ماتم
بیرون بریز آتش فشانی را که داری