کوچه بنی هاشم

شک دختر

نوازش میکند با درد مادر موی دختر را
نوازش میکند با اشک دختر دست مادر را

علی تازه جوانش را در این اوضاع می‌بیند
اگر در خانه‌ام بالا نمی‌گیرد دگر سر را

عطرِ خدایی

جانمازت را ملائک بوسه باران می کنند
ای که از عطرِ خدایی روز و شب آکنده ایی

دلشکسته ، باز بر همسایه ها کردی دعا
با همین چشمان نیمه باز ، هم بخشنده ایی

باد خزان

مگر که باد خزان در میان خانه وزیده
که سرو خانه ی حیدر چنین خمیده خمیده

چنان به هم زده است انکسار شیشه ی‌ جان را
که تکه تکه نفس میکشد بریده بریده

أمن یُجیب

جذبه از یاقوت و گوهر میرود
سورۂ اخلاص و کوثر میرود

زجرها دیده ست اما غرق شوق؛
محض ِ دیدار پیمبر(ص) میرود

بالی که شکست

از تابش مستقیم هم میسوزد
در سایه‌ی یاکریم هم میسوزد
زخمی که به رویِ مادرم افتاده
از رد شدن نسیم هم میسوزد

سخت است

چه ماتمی است که بر جان نشاندنش سخت است
خدا کمک کند این روضه خواندنش سخت است

کسی که ذوق نشستن کنار حیدر داشت
چطور شد که در این خانه ماندنش سخت است؟

یا ایّها العزیز

یا ایّها العزیز! بمیرم برای تو
جانم فدای آه و دمِ های‌های تو

این روزها چه می‌کشی از داغ مادرت
ما را کشیده‌است به آتش ، رثای تو

عشق علی

شبیه شمع در این چند سال زندگیت
تمام زندگیم! قطره قطره آب شدی
میان آتش بغض سپاه دوزخیان
به جرم عشق علی سوختی کباب شدی

حیدر حلالم می کنی؟

ای امیرِ نُه فلک.. حیدر حلالم می کنی؟
من فدایت جانِ پیغمبر حلالم می کنی ؟

دیگر از این جان به کف کاری نیاید بهرِ تو
پهلوانم! فاتحِ خیبر حلالم می کنی ؟

پای حیدر سوختی

از پر و بالِ شما خون می چکد رویِ زمین
وای بر احوالِ ما خون می چکد رویِ زمین

جسمِ تو برداشتم بانو! چرا لاغر شدی؟
از دو چشمِ مرتضا خون می چکد رویِ زمین

یا زهرا

کوچه بود و غروب دردآور
گوشه‌ی چشم آسمان تر بود
در زمان عبور از آن کوچه
دست‌هایم به دست مادر بود

ای روزگار

ای روزگار چند صباحی به کام باش
بر زخم ما به جای نمک التیام باش

جمعیتی رسید ز دارالنّفاق شهر
روح الامین مراقب دارالسّلام باش

دکمه بازگشت به بالا