یاسر حوتی

خط به خط مدح علی

سخن از روز نخست است… وَ قبل از اول
از همان روز که فرمود:(على=خیرالعمل)

همه جا خواند محمد، که على ، جان من است
خط به خط مدح علی ، عزت قرآن من است

شعر روضه حضرت زهرا(س)

ازخانه چارچوب درت راشکسته اند
باب الحوائج پدرت را شکسته اند

عمداً مقابل پسر ارشدت زدند
یعنی غرور گل پسرت راشکسته اند

چیزی شبیه رایحه

چیزی شبیه رایحه ای می وزید و رفت

شبها به شانه ؛ نان و رطب می کشید و رفت

افسوس قدر و منزلتش را نداشتند

تا درجوار کوثر خود آرمید و رفت

آتش

آیا شده بال و پرت آتش بگیرد

هر چیز در دور و برت آتش بگیرد 

آیا شده بیمار باشی و نگاهت

از نیش خند همسرت آتش بگیرد 

آخرین نگاه

 

آرام تر بـرو که توانی نمانده است

تا آخرین نگاه زمانی نمانده است

بگذار تا که سیر نگاهت کنم حسیـن!

یک لحظه بعد از تو نشانی نماندهاست

گوشه زندان

ازهمان روز ازل خاک مرا , آب  تورا

دست معمار از احسان به هم آمیخته است

 

و شدی باب حوائج , و شدم سائل تو

دست ها را به عبای تو در آویخته است

 

جگر گوشه زهرا (س)

شأن تو برتر از این است که با ماباشی

بهتر آن بود همان عالم بالا باشی

ولی انگار هدایت گری خلق به توست

تا چو خورشید فروزنده دنیا باشی

ای مقـــامت فـراتـر از مریــــم

 ای مقـــامت فـراتـر از مریــــم

ای شکوهـت رسـاتـر از حــــوا

ام کلثــوم ! خواهــر زینب 

عصمت الله دوم زهــــرا  

عادت

این یک مصیبت است( نبودی و زیستم )

تنها برای عـرض ارادت گریـستـم

سجاده پهن کردم و… دراوج گریه ها

دراشتیاق جنت و حور و پریستم

رباعیات حضرت رقیه (س)

تمام پیکرش از درد می‌سوخت

لبش از آه آه ِ سرد می‌سوخت

 اگرچه شمع سـرخ نیمه جان بود

ندانم از چه رنگ زرد می‌سوخت

خوناب

چو زینب پیکرش را آب می ریخت

ستاره بر تن مهتاب می ریخت

  همه دیدند چون زهرای اطهر

ز هر جای تنش خوناب می ریخت

 یاسر حوتی

 

سیلی

به زحمت تکیه بر دیوار می‌کرد

گهی این جمله را تکرار می‌کرد

الاهی صورتش آتش بگیرد !

که با سیلی مرا بیدار می‌کرد

 یاسر حوتی

 

دکمه بازگشت به بالا