شعر ولادت امام رضا (ع)

درمانده ایم

ماییم هم جوار تو یا حضرت رضا
پروانه ی مزار تو یا حضرت رضا
چون ذره بر مدار تو یا حضرت رضا
هر لحظه بی قرار تو یا حضرت رضا

لطف تو

من همانم که شبی گم کرد راه چاره را
روشنم کن تا نبینم نفس آتش پاره را

دل سیاهی کار دستم داده اما دلخوشم
لطف تو وقتی طلا کرده ست سنگ خاره را

پریشانم

پریشانم پی درمان دردم راه می افتم
به یاد لحن فرزند رسول الله می افتم

همان لحنی که شیرین بود و لذت داشت تکرارش
دلم قرص همان وعده است یاد ماه می افتم

کمیت شعر

باید به قد عرش خدا قابلم کنند
شاید به خاک پای شما نازلم کنند

دل می کنم از آنکه دل ازتو بریده است
دل می دهم به دست تو تا بیدلم کنند

رضاجان

خدا می‌خواست لطفت تا قیامت بی کران باشد
به دنیا آمدی تا شیعه با تو در امان باشد

کنار تو بعید است اینکه روزی زائرانت را
خدا ناکرده, محشر اعتنایی به جنان باشد

رواق

 

أعوذُ مِن کُرُباتِ السَّواحَل المَنحوس
به چشم‌های بلاخیز شاه اقیانوس

فرار می‌کنم از کوخ‌های خاک‌آلود
به ابرهای طهورای حضرت قدّوس

نگاه

صدای گریه ی آرام زائری خسته
صدای پیرزن و ناله های پیوسته
کنار درب حرم یک یتیم بنشسته
که راه هر نفسی را به سینه ها بسته

فارغ

میان صحن های تو ز فکر این و آن فارغ
شبیه کودکی هستم ز غوغای جهان فارغ

تمام حرف هایم را فقط با اشک میگویم
اشارات نظر داریم و هستم از زبان فارغ

فیض

یا ربِ وقت سحر تقرب شب هاست
رو به کریمان زدن عبادت لبهاست
بستر بیمار وعده گاه طبیب است
خیری اگر میدهند برکت تب هاست

کبوترهای بی بال

یک سلام از ما جواب از سمت مرقد با شما
فطرس نامه بر تهران به مشهد با شما
باز هم میل زیارت کرده ایم از راه دور
نیت از ما, قصد از ما, رفت و آمد با شما

سیر و سلوک

از قطره ای به چشمه ی بی حد رسیده ایم
از فرش آمدیم و به گنبد رسیده ایم
سبز است پرچمت به زبرجد رسیده ایم
زائر پیاده شو که به مشهد رسیده ایم

ارباب ربانی

ای مطرب مهتاب رو
حرفی بزن, چیزی بگو
زان شاه صاحب آبرو
فخر سریر ارتضا
سلطان‌علی‌موسی‌الرضا

دکمه بازگشت به بالا