به شوق نام دل آرای مجتبی امشب
بزن به جاده ی عشّاق عشق بسم الله
نقاب می کشد از چهره لولو کوثر
عرق نشسته به پیشانی خجالت ماه
به شوق نام دل آرای مجتبی امشب
بزن به جاده ی عشّاق عشق بسم الله
نقاب می کشد از چهره لولو کوثر
عرق نشسته به پیشانی خجالت ماه
چه سفره ای , چه کرم خانه ای , چه مهمانی
چه میزبانی و چه روزی ِ فراوانی
چه ازدحام عجیبی یقینا آقا! نیست
گدایی در ِ این خانه کار آسانی
مرد کریم خانه ی مهمان نواز ها
در دست توست حاجت رفع نیاز ها
تو پادشاه و عالم امکان گدای توست
محتاج بذل و بخشش دست عطای توست
اینخانواده آینه های خدائی اند
در انتهایجاده ی بی انتهائی اند
خیل ملکمقابلشان سجده می کنند
اینها خدانی اند ولیکن خدائی اند
پروازماندهید که بی بال و پر شدیم
یک عمردر هوای شمادر به در شدیم
کالیمو خشک و زرد, خدا را چه دیده ای؟
شایدبه لطفِ یک نفست بارور شدیم!
مائده های رحمت و لطف حریم وا شده
قامت هفت آسمان پیش کریم تاشده
دست نیایش زمین مسیر عرش را گرفت
هلهله های نــُـه فلک به سبکربّنا شده
آماده شد سفره , کرم , خِیل گداها
می آید امشب واژه واژه رمز دریا
مهمان ویژه آمده بر سفره ی ما
مهمان نباشد میزبان عرش اعلا
عاشقان شقُّ القمر شد ماه رحمت شددونیم
آسمان شد در حریم آسمانیها مـُقیم
شد مشام جان عشّاق علی پر از شمیم
می تپد با این دعای ناب قلب هرندیم
معـطــر سـت فـضــای دل محـبـانش
هــزار قـافـلـه دل دوبــاره مهمـانش
مدیـنـه شهـر پیمـبـر شـده چـراغـانی
نمـود جـلـوه رخ فاطـمـی و تـابــانش
صـدایِگــریــه یِ نــوزاد در فضــا پیچــید
بِگفتقابله اش:«یاعلی , پدر شده ای»
بگـــیــردر بغــلت طفلِ کوچکِ خـــود را
عجب! زمادر او دستپاچه تر شده ای !
جامه ایسبز به تن پوشیده
کــوچه رایک تنــه می آرایــد
مردم شهربه هم می گویند:
«شاد بودنبه علی می آید»