شعر ولادت امام حسن (ع)

کرمخانه

 

همدمیار شدن دیده تر می خواهد

پیرمیخانه شدن اشک سحر می خواهد

 

عاشقیکار دل مصلحت اندیشان نیست

قدماول این راه جگر می خواهد

 

حضرت غریب

 

ای حضرت غریب,ای پور فاطمه

 جانم فدای تو,ای هستس همه

 روزی به دستتان,ای معدن کرم

 ای آیت العظیم,ای شاه بی حرم

گدای کوی حسن

دلم بهخانه ی حیدر بهانه می گیرد

ز سفرهخانه ی زهرا نشانه می گیرد

خوشایتیمی و بی سرپرستیِ دوران

کهتوشه های حسن را شبانه می گیرد

همه فقیر تو هستند

نشسته ام بنویسم گدا گدا آقا

چقدرمحترم است این گدای با آقا

نشسته ام بنویسم حسن , کریم , کرم

مدینه ,سفره ی آقا , برو بیا , آقا

خورشید دوم

انشب سحر اهنگ شهر نور می کرد

مارا زمرز تیر گیها دور می کرد

انسب سپیده باده از پیمانه می زد

باد صبا گیسوی شب را شانه می زد

ربنای سبز

ای وسعت بهاری بی انتهای سبز

مردغریب شهر ولی آشنای سبز

روحاجابت است به دست تو بسکه داشت

باغدعای هر شب تو ربنای سبز

حسن می شدیم

اگر یکتبسم, حسن می شدیم

 مریدخصال حسن می شدیم

 دلروشنش را ورق می زدیم

 وبا نور او هم سخن می شدیم

از عالم بالاست

از عالم بالاست شمیمی که رسیده

این سفرهٔ رنگین و نعیمی که رسیده

امشب به در خانه معبود ببخشند

هر بنده عاصی و رجیمی که رسیده

آیه ی سوم

باز از عرش غزل های مرا آوردند

شیشه ناب عسلهای مرا آوردند

 باز آغوش ودر آغوش دلم را بردند

طعم شیرین بغل های مرا آوردند

امتداد سوره کوثر

ای امتداد سوره ی کوثر خوش آمدی

ای روشنای قلب پیمبر خوش آمدی

آییینه دار حضرت حیدر خوش امدی

کوری چشم دشمن ابتر خو ش آمدی

رطب

امشب ای دل شب مستانگی جان و تن است

قفل افطار دلم دست امام حسن است

امر کرده است که افطار کنم با لعلش

رطب سفره‌ی من خنده‌ی شیرین دهن است

دکمه بازگشت به بالا