شعر ولادت امام باقر (ع)

عطر عشق

رحمت گرفته است تمام مدینه را
پرکرده عطر عشق مشام مدینه را

ازخانه ی محبت سجاد وفاطمه
نوری احاطه کرده تمام مدینه را

نور امامت

می نویسم که هدایت شده ام
باز مرهون عنایت شده ام
می نویسم به دعای سجاد
مادح نور امامت شده ام

طلوع صبح

طلوع صبح رسيد و غروب شب آمد
دوباره جان غم و غصه ها به لب آمد
به شادماني زهرا دگر رجب آمد

به روز اول آن يك امام آمده است
“امام باقر عليه السلام آمده است”

ظهور علم

گوهر از بطن دریا تا هویدا می‌شود امشب
جمال ایزد منان تجلا می‌شود امشب

ملک در باغ رضوان است دست افشان، که از ره کِی
گل زهرای مرضیه شکوفا می‌شود امشب

طلوع بهار

امشب میان گریه و لبخند خود گمم

سرشار از طلوع بهار تبسمم

دریایم و طپیده به لبهام نبض موج

تا آسمان رسیده شعور تلاطمم

طلوعت

ای که چشمت بحرِ لطف و ابروانت گلشن است
فصل فصل زندگی ام در طلوعت روشن است

سروی و بر قلهٔ قافی تو ای منصور عشق
بلبلِ شوقم که بنیانِ من از گل گفتن است

کبوتر دل

رسیده ماه رجب در سرم هوای مدینه
نوشته اند دوباره مرا گدای مدینه
گرفته است بهانه دلم برای مدینه
فدای چار امام گره گشای مدینه

عزیز دل

باید شروع کنیم به نام خدای علم
چون میرسد به گوش دوعالم صدای علم

غیر از یقین به ظن کسی اعتماد نیست
ظن و گمان و حدس تمامش فدای علم

نماز عشق

 
 

بنام نامیِ أحد, نامه شروع میکنم
برابرِ خدای خود, باز خضوع میکنم
نماز عشق میکنم اقامه با حضورِ دل
همینکه خالصانه بر درش خشوع میکنم

رحمت فراوان

مدینه منتظر رحمتی فراوان است
دل کویری ما مستحق باران است
دلی به بار نشسته در این طلیعه ی نور
که در هوای کسی تا همیشه حیران است

فرشته عشق

شب است و باز, مبارک شبی است؛ ای ساقی
کلید میکده در دست کیست, ای ساقی
فرشته عشق نداند که چیست, ای ساقی

بخواه جام و شرابی به خاک آدم ریز

بوی عشق

کاش یک مرتبه …فقط یکبار
می شدم زائر نـگاهِ نـگار

می شدم زائر غبـاری که…
می دهد بوی عشق… بوی بهار

دکمه بازگشت به بالا