شعر ولادت حضرت رقيه (س)

حبل المتین

مستی ما از باده و از جام رد شد
آوازه ی مستی ما از بام رد شد

آمد خبر دلبند اربابم رسیده ست
کار دل از پیغام و پس پیغام رد شد

هم بازی عباس

بوی شراب ناب از پیمانه می آید

وقتی به آغوش عمو دردانه می آید

زهرا به استقبال زهرا می رود امشب

ام ابیها دست بابا می رود امشب

اسرار خدا

در میان خانه ی مولا کرم را آفرید
با سه بیت عمر او دیدم غزل ها آفرید
عمر گل را از گل رویش چه زیبا آفرید
تا لبان خشک او را دید دریا آفرید
شور چشمان مدینه چشمتان از او به دور
نور روی او کجا و دیده های خواب و کور

محو رخسارش

شب شبِ عشق, لحظه‌ی وصل است
شب باران درّ نایاب است
سائلان مدینه بی‌تابند
صاحب بزم شخص ارباب است

تمثال تو

گل های بهاری همه غبطه به تو دارند
در حسرت رویت همه گل های بهارند
آرامش رخساره ی تو رشک نسیم است
گل ها به جز از روی تو آرام ندارند

شعر میلاد حضرت رقیه (س)

رفت خورشید ز رو وقت درخشیدن تو

ماه بیچاره شد از موقع تابیدن تو

کاشف الکرب حسین(ع) بعد عموجان هستی

می رود غم ز دلش در عوض دیدن تو

مدح حضرت رقیه (س)

سرمشقِ صبر , صبرِ جمیل رقیّه است
همواره دست عشق , دخیلِ رقیّه است

مثل عموش , مَنسب باب الحوائجی
در باب قُرب , اَجر جزیل رقیّه است

قرآن کوچک

در دست بابا مثل یک قرآن کوچک
نازل شده این سوره ی “خندان کوچک”

نور خداوند ودود افتاده امشب
از منتهای عرش بر ایوان کوچک

شعر ولادت حضرت رقیه (س)

میـان آینـه هــا عکس یــار افتــاده
خـدا بـه حضرت اربـاب دختـری داده
فرشتـه هـا همگـی در تـدارک اطعـام 
و دود کــردن اسپنـد بهــر شهـزاده

شعر مدح و ولادت ریحانه کربلا

دختـری از عشیره یِ خورشید
چشم خود باز کرد و دنیا دید…
گل لبـخنـد بر لـب توحـید
شاه دین گونه های او بوسید

شعر مدح و ولادت حضرت رقیه (س)

دختـر نوری و به ما نور خدا بخشیدی
تو با دعـا آمـدی و حـال دعا بخشیدی

پر از صدای رحمتی پر از سلام و صلوات
به خانه یِ شاه وفا خوب صفا بخشیدی

شعر ولادت حضرت رقیه (س)

نسیمی آمد و درهای آسمان وا شد
در آسمان مدینه ستاره پیدا شد
همینکه غنچه ی یاسی دگر شکوفا شد
خبر رسید دوباره حسین بابا شد

دکمه بازگشت به بالا