از عشق بخوان به نام زینب
فطرس بگو از مقام زینب
برداشت کلاه از سر خویش
تاریخ به احترام زینب
شعر ولادت حضرت زينب (س)
سائلان در پی عنایاتند
در به در، در هوای میقاتند
شیوهء نوکری بلد بودند
آن گدایان که باب حاجاتند
دارم به سر حال و هوای زینبیه
پر می زند قلبم برای زینبیه
خیلی ارادتمند بانوی دمشقم
جان می دهم اصلا برای زینبیه
حسین بود و تو بودی، تو خواهری كردی
حسین فاطمه را گرم، یاوری كردی
غریب تا كه نمانَد حسین بی عباس
به جای خواهری آنجا، برادری كردی
دوباره سایه ی حق روی مردم افتاده
تو آمدی و زبان از تکلّم افتاده
بعید نیست که آدم به شوق پابوست
به دام وسوسه انگیز گندم افتاده
آنانكه عاشقند و به شیعه ملقبند
از هدیه های خاص خدایی لبالبند
لیلا اگر كه سر طلبد سر بیاورند
آماده اشاره یك دم از آن لبند
بانویی که درگهش،فیض دمادم می شود
باعث فخریه ی اولاد آدم می شود
حرمتش بالاست پیغمبر سفارش کرده است
بانوی ما..آیت الله معظم می شود
راهِ دل جُز به بی کران نخورَد
جز به کویِ”حسین جان” نخورَد
سر فرازی نصیبِ سر نشود
تا که بر خاکِ آستان نخورد
کیست بعد از فاطمه بانوی والا ، زینب است
آنکه ما را جمع کرده دور مولا زینب است
کیست آنکه ارث از مادر بزرگش برده است
آنکه او را چون خدیجه خواند طاها،زینب است
شورِ غزلخوانی ما آمده
مصرع طوفانی ما آمده
حلقه به در زدیم و از خانه اش
براتِ سلطانی ما امده
پیداست از عفاف تو معصوم بودنت
از عزت مدام تو مخدوم بودنت
هستی پناه شیعه و آزادگان دهر
در اوج بی پناهی و مظلوم بودنت
آسمان بی شک پر از تکبیره الاحرام اوست
غم همیشه تشنه ی دریای نا آرام اوست
اوج تفسیر تمام آیه های عاشقی
درمیان خطبه های کربلا تا شام اوست