طلب در محضرت اينگونه مطلب ميشودقطعأ
فرشته بال مي ريزد مقرب ميشودقطعأ
تجلي خدا،ثاني زهرا،نفس پيغمبر
كسي كه اينچنين شد زينت اب ميشودقطعأ
طلب در محضرت اينگونه مطلب ميشودقطعأ
فرشته بال مي ريزد مقرب ميشودقطعأ
تجلي خدا،ثاني زهرا،نفس پيغمبر
كسي كه اينچنين شد زينت اب ميشودقطعأ
آب زنید راه را آب حیات آمده
کوثر کوثر نبی، علی صفات آمده
علیمه و فهیمه ی فاطمیات آمده
قمر به سجده رفته چون بدر جمیله می رسد
دیده ی جهل کور شد زآنکه عقیله می رسد
مقصود تا تویی سخن از خانه ها چرا؟
ماندن میان مسجد و میخانه ها چرا؟
وقتی که ازشنیدن تو مست میشویم
منت کشیدن از لب پیمانه ها چرا؟
به پیشگاه تو هر کس رسید، زانو زد
اسیر بودی و نزدت یزید(لع) زانو زد
امین وحی در آغاز «سورهی مریم»
همینکه مدح تو را میشنید زانو زد
تا خودِ صبح از سرور عشق ، بیداریم ما
ما لبِ پیمانهایم از باده سرشاریم ما
هُرم خورشید آمد و میخانه را تبخیر کرد
پس شبیه ابر ، در پیمانه میباریم ما
شروع میشود این شعر تازه با زینب
مگر که گوشه چشمی کند به ما زینب
هزار فاطمه گفتم هزار تا زینب
سلام حضرت بانو سلام یا زینب
ای قبله گاه حور و ملک گاهواره ات
میجنبد آسمان و زمین با اشاره ات
ای درّ آبدار یدالله، تا ابد
برپاست در دیار نجف یادواره ات
سر در عرش ریسه بندان شد
نوری از ذات حق نمایان شد
لب آل رسول خندان شد
وقت شادی اهل ایمان شد
اسدالله دیگر است این زن
به خداوند حیدر است این زن
رجز مرد خیبر است این زن
ذات الله اکبر است این زن
مینویسم که والضُحیٰ زینب
عصمت اللهِ کبریا زینب
جمعِ اَسماء و اِسمها زینب
ربنا بعدِ ربنا زینب
خورشیدِ عرش و أرض و سما آفریده شد
عشقِ خدا و شیرِخدا آفریده شد
اسطورهٔ نجابت و دردانهٔ وقار
محبوبهٔ تمام-نما آفریده شد
از آن روزی که این زیبنده زینب نام می گیرد
فقط از چشم هایِ یک نفر الهام می گیرد
محمّد نه علی نه فاطمه نه مجتبی هم نه
فقط پروانه در آغوشِ گُل آرام می گیرد