شعر ولادت اهل بيت (ع)

معنیِ جود و احسان

قلم میزنم در ثنایت حسن
به امید لطف و عطایت حسن

چه فخری بِه از این که از کودکی
غلامی نمودم برایت حسن

یا حسن ابن علی

خاکی شده ست بال و پرِ یاکریـــم ها
چون بوده اند زائرِ صحـــنِ کریـــم ها

مولایِ بی حرم حَسن و بی کفن حسین
فرقــی نمی کند غـــمِ این یاکریـــم ها

کریم اهل بیت

رمضان سفره احسان خودش را انداخت
سفره را با قدم یوسف زهرا انداخت

تازه از نیمه ماه است سرآغاز کرم
پس حسن سفره اکرام به هر جا انداخت

یا بنت الحسین

خدا را شکر که در سینه ام شوری دگر آمد
ز سمت خانه خورشیدها نوری دگر آمد
بگو موسی ببیند جلوه طوری دگر آمد
دهید این مژده را امشب به هر حوری ، دگر آمد

جانم رقیه

یک جلوه کرد نور منور درست شد
نورش تلالو کرد ، که گوهر درست شد
از گرد و خاک مقدم او زر درست شد
بهر ثناش این همه منبر درست شد

آیه‌ی موعود سلام

می‌نویسیم که دلدار بخواند ما را
کاشکی نامه‌رسانی برساند ما را

چه بگوییم که اعدام صدا آزاد است
می‌نویسیم، قلم منتقم فریاد است

دلبر من

غیر از تو را زبان من املا نمی کند
جزگفتن از تو را قلم انشا نمی کند
شاعر تو را نوشته و حاشا نمی کند
جز در سرودن از تو زبان وا نمی کند

خورشید عالم

آمدند از بهشت بدرقه اش
مادر آفتاب می آمد
مادر آفتاب مابینِ
هاله ای از حجاب می آمد

یا مهدی

اول به محضرِ تو ، سلام عرض میکنم
از واژه های علمِ علی قرض میکنم
خود را گدای کوی شما فرض میکنم
آنگه ردیف و قافیه را نقض میکنم

محول الاحوال

سایه ات هست تا به روی زمین
ای امید جهان چه بهتر از این

قدمِ تو محول الاحوال…
نفسِ تو نسیم فروردین

گل نرجس

باز هم عرض ادب ذکر الفبای قلم
می‌دود شور محبت به سراپای قلم
ای خوشا حس من و وسعت رویای قلم
می‌نشیند غزلی تازه به لب‌های قلم

غریب و زار عاشقم

تو آمدی بهار شد , من از بهار عاشقم
دلم چه بی قرار شد , چه بی قرار عاشقم

مرا به دار هم کشی , دست ز تو نمیکشم
به خنده ام نگاه کن , به روی دار عاشقم

دکمه بازگشت به بالا