شعر ولادت اهل بيت (ع)

گل پسر حسین

بر پا شده يك شور دگر باز به دنيا
يا قاصدك آورده خبر باز به دنيا
يك بار دگر عالم هستي شده روشن
رو كرده از آفاق قمر باز به دنيا

جانم علی اکبر

سحر آمد كبوتريم همه
اكثراً ناز ميخريم همه
عاشقي دردسر كشيدن داشت
در پی دادن سَريم همه

ذکر علی اکبر

می شود گاهی وصال ازسختی هجران درست
مثل لبخندی که شد ازدیده گریان درست

کوزه مجنون شکست و حال مجنون خوب شد
میکنند از اخم لیلا هم دوا درمان درست

شرف الشمس

ماه روزیم و آفتاب شبیم
از قدیم عاشقیم! در طلبیم
ما عجم زادگان منتخبیم…
که گرفتار دلبری عربیم

از نسل حیدر

گرچه پیاله ام ز شراب تو گشته خیس
با چند هو زدن سکنات تو گفت هیس
باران زد و سکوت لب تو ترانه ساخت
نام تو را نوشت روی جام، خوشنویس

ساغر

هستیم در میخانه دائم مست باده
دارد چقدر اینجا گدایی استفاده
کوثر هوس کرده دل حیدر پسندم
بالا نشینم کرده یک ساغر چه ساده
با یا علی و یاعلی معراج رفتم

روز جوان

هاتفی با دو صد شتاب آمد
با خمُی از گُلِ گُلاب آمد
غرقِ لبخند عاشقانه سرود
که نِگینی زِ گنج ناب آمد

گل عالم

ای رخت ملجا خورشید دو چشمت دریا
صورتت قرص قمر زلف سیاهت یلدا
نور باران شده از یمن قدومت دنیا
جای دارد که پس از روءیت رویت فردا
نزند سر رخ خورشید به دنیا پسرم

یا علی ابن حسین

روزها سرمست و شبها راهیم
کیف دارد حال خاطرخواهیم
در فرات‌ چشمهایش ماهیم
لا الهی نه، که الا اللهیم

گدای سجادم

مستم از جام، مستم از باده
سر خوشی کار، دست من داده
نام من عبد ، عبد ثارالله
کنیه ام عاشق جنون زاده

فخرُ العارفين

ای علـی اوّل از آل علـی
وارث اِكرام و اِجلال علی

پيشتاز و پيشواي اهل دين
مظهر توحيد فخرُ العارفين

غیرت و ایثار

گفتم ز عطش شد به روی صفحه رها دست
مضمون مرا سوز جگر کرد بنا دست

تا کلک خیالم به روی لوح روان شد
از طبع برآشفته نوا خواست چرا دست؟

دکمه بازگشت به بالا