سلام ای مبدأ زیبا سرودن
سلام ای مبدأ سالاریِ زن
سلام ای بانوی اسلام ، زینب
که شد نامت ز حق اعلام ، زینب
شعر ولادت اهل بيت (ع)
تا باب فیض ، رو به دلم باز می شود
شعرم به شوق مدح تو آغاز می شود
همچون كليم كار من اعجاز می شود
احساس قلبي ام به تو ابراز می شود
همچون امیرالمومنان با حمله های بی امان
گر تاخت بر دین فتنه ایی زینب عنان گیرد از آن
بی ذوالفقار است این علی بی حربه اما این علی
میدان به جولانش شود چون برگ ریزان در خزان
صدای چکچکِ چکامهخوانِ آسمان رسید
سکوت را شکست، رحمتی که ناگهان رسید
چقدر شعر، از نمازِ صبحِ ابر، میچکد
به پای دختری که با ترنّمِ اذان رسید
قمری باز رسید و به دلم نور افتاد
ناخودآگاه مسیرم به رهِ طور افتاد
بیخبر بودم از آن حال و دلم شور افتاد
قافیه بر ورقم جفت شد و جور افتاد
خبرى هست در آرامش دريا امشب
فاطمه،فاطمه آورد به دنيا امشب
ظاهراً جلوه گر حضرت زهراست ولى
باطناً آمده آئينه ى مولا امشب
از آن روزی که این زیبنده زینب نام می گیرد
فقط از چشـــم هایِ یک نفر الهــام می گیرد
به لبخندِ بــرادر می سِپارد اشــک هایش را
فقط پروانــه در آغـوشِ گُــل آرام می گیرد
چادرت را میتکانی؛ میشود نوکر درست
میچکد بر خاک، اشکت؛ میشود قنبر درست
عرشیان از عرش میآیند، روی گنبدت
میکنند از ریشههای پرچم تو پَر درست
به نام آنكه خدا با رخش نمايان شد
به نام آنكه ز نامش دلم پريشان شد
به نام آنكه ز نامش حسين گريان شد
مسيح يك شبه از فيض او مسلمان شد
سِر علی سِتر علی سُکر علی راز علی
همهی حرف خداوند از آغاز علی
گفت معراج علی آنهمه اعجاز علی
در حرا یاکه حرم باز علی باز علی
امشب که کار و بار گدایان گرفته است
بوی بهشت عالم امکان گرفته است
حاجات ما روا شده باران گرفته است
عالم تمام ، ذکر حسن جان گرفته است
سرمان گرمِ عطش بود، که باران آمد
نام دریا به لبِ خشکِ بیابان آمد
کنج تنهاییِ سرماکده میلرزیدیم
که دَم گرم تو با سوزِ زمستان آمد