اشعار ویژه (پیشنهادی)

لا یمکن الفرار

پرونده ام شده است پر از اشتباه, آه
شرمنده ام از این سر و روی سیاه, آه

حمد شفا برام بخوانید نیمه شب
دل مرده ام ازین همه کوه گناه, آه

دلخوشی زندگیم

یک و ماه و نیمه گوشه ی خونه
افتادی و بی حال و بی جونی
هرشب نگاهت با دلم میگه:
دلخوش نباشم , که تو می مونی

حیف شد!زندگىِ خوبى بود

 

چشم هایت به آسمان باز و
در سکوتت هزارتا حرف است
لااقل ناله اى بزن خانم
جمله نه…آهِ تو دوتا حرف است…

مثل زلیخا هیچکس تاوان نداده

 

 

با سوختن شام وصالش را سحر کرد
مارا غم پروانه خیلی خونجگر کرد .
مشتاق شمعى , عاشقى را هم بیاموز
باید که گاهى مثل پروانه خطر کرد .

برگرد

 

 

دیده در حسرت دیدار شما مانده هنوز
و به امید نگاهت دل ما مانده هنوز

بوسه یک روز به خاک قدمت خواهم زد
لب به امید همان بوسه به پا مانده هنوز

من از ضریح زلف تو حاجت گرفته ام

 

 

شایسته است اگر تو سر حرف وا کنی
مثل قدیم, شوهر خود را صدا کنی

اینگونه که نمی شود ای باوفا عروس
در خانه ام برای وفاتت دعا کنی

ام ابیها

مادرم را دوست می‌دارم ؛ شما را بیشتر
پس عزیزی مثل جانم یا نه ؛ حتی بیشتر

در میان گرد و خاک راه تو گم می‌شوم
هر چه بانو می‌تکانی چادرت را بیشتر

گلِ نرگس

مرا شروع کن از ابتدا – که پایانم
چرا که بی تو نمیخواهم و نمیدانم

برای این که مرا یاد تو می اندازد
پر است از گلِ نرگس میان گلدانم

زهرای من

قلبم بدون بودن تو
یک لحظه آرامش نداره
دنیا با من از وقتی رفتی
دیگه سر سازش نداره

حبِّ حُسِینِ بنِ عَلی

تسبیحِ دل ذکر و دعا را دوست دارد

«أمَّن یُجیبِ» روضه ها را دوست دارد

دستِ گدایی همه سویش دراز است

بنده نواز است و گدا را دوست دارد

اشک روضه

از کریمان هر عطایی می رسد بی منت است
پس گدایی از شما در اصل عین عزت است
از همان روزی که آدم توبه اش مقبول شد
می توان فهمید اشک روضه ات بی قیمت است

علی ولی اللّٰه

بروی ماه تو باید علی حجاب کشید
بجای صورت تو بای آفتاب کشید

برای شیعه چه مقدار اشک ریخته ای؟
که بار چشم پرآب تو را سحاب کشید

دکمه بازگشت به بالا