اشعار ویژه (پیشنهادی)

پا برهنه ببرم کرب و بلا

لال و مبهوت شدم, ناله ی شبگیرم کن
شده ام خوابِ پر از واهمه, تعبیرم کن

ای نم اشک که از چشم ترم می افتدی
نزد الله, پشیمان شده تصویرم کن

چه آه خسته ای داری

ای اقیانوس ها سرچشمه ی آن رود چشمانت
ملائک بنده ی پیوسته ی معبود چشمانت

ز قاب قوس او ادناست بالا تر مقام تو
اگر که زیر پایت آسمان, پس چیست بام تو؟

زهر فراغ خورد

آقا سلام خواهرتان روبراه نیست
دور از تو کار هر شب او غیر آه نیست
می خواست تا به طوس بیاید ولی نشد
ور نه رفیق بی کسی ات نیمه راه نیست

گل روی سرت از سر هر بام رسیده

با اینکه به چشمت رخ دلدار ندیدی
بانو عوضش هم غم بسیار ندیدی

گل روی سرت از سر هر بام رسیده
گل روی سرت آمده و خار ندیدی

هجرانش

چه رأس ها که نرفته به دار هجرانش

ولی به وصل نشد ختم, کار هجرانش

پر از غم است دلم با وجود این اصلا

غمی نمانده برایم کنار هجرانش

حُسنِ جمال نبی

سری که سجده کرده بر پای دل
به قصد قربت و تولای دل
با نگه حضرت زهرای دل
آمده تا عالم بالای دل

یا أباٱلمهدی(عج)

آمدی دریا شدی غرق خجالت شد سراب
دستهایت ماه را بیدار کرد از نازِ خواب

باز هم تا ناکجای عرش نورانی شد و
مهربان برداشت دستِ حق نقاب از آفتاب

دوم حسن آل عبا

باران کرامت خدا می بارد
نور از نفس فرشته ها می بارد
صد دسته گل محمّدی باز امشب
بر صحن و سرای سامرا می بارد

اخت الرضا تویی

دارد قلم هوای تو والا تبار را
خواهد بیان کند کمی از اعتبار را
باید بگوید از تو و یا ذوالفقار را
شاعر بساط کرده چنین نقش یار را

علی ممسوس فی ذات الله

تا تیغِ زلفت ای پدر خاک! خورد تاب
ما سرگذاشتیم بر این تیره ی تراب

انگار خلق محرم راز تو نیستند
وقتی که هست کعبه چنین بر تنش حجاب

آمدی قم بانو

مست صحن تو یقین می شکند خم را هم
خوب می دانم اگر بی تو شوم گمراهم

عالم از نور شما روشن و ما مدیونیم
به کرم خانه ی تو روشنی قم را هم

ورودیه حضرت معصومه س به قم

دارد مسیح ما میاید دیگر از راه
پس خیر میبیند گدا سرتاسر ار راه
ما قبله خود را گرفتیم آخر از راه
دست نیاز از ما و ناز دلبر از راه

دکمه بازگشت به بالا