اشعار ویژه (پیشنهادی)

غصه ی بابا

(زبانحال حضرت زينب سلام الله عليها)

خانه ویران شده‌ام غُصه‌ی بابا سخت است

حرفِ دیگر بزن امشب غمِ فردا سخت است

دیدنِ رویِ تو و لَخته‌یِ خونها سخت است

سوختم از نَفَسَت سوختن اما سخت است

باز هم روضه نخوان روضه‌یِ زهرا سخت است

روضه بستر

#شهادت_امیرالمومنین

چشم‌هایِ به رنگِ خونَت را
بر پرستارِ خود کمی وا کُن
دلِ من شور میزند بابا
گریه‌های مرا تماشا کُن

شعر روضه امیرالمؤمنین (ع)

حال و روز علی نگفتنی است
مثل ابر بهار میبارد
گفت زینب:حسن!چرا بابا؟
چشم از ماه بر نمیدارد

شعر مناجاتی شب قدر

عبدی که بود پست و هوسران تر از همه
برگشته سر به زیر, پشیمان تر از همه

از خود فرار کرده غلام فراری ات
سوی تو بازگشته گریزان تر از همه

شعر مناجات با سیدالشهدا (ع)

تا نفس هست و ز الطاف شما دم باقی ست
دل ما می تپد و یاد تو هردم باقی ست

دم روح القدسی خاص”حسین”گفتن ماست
تا مسیحا بشود عیسی مریم باقی ست

شعر شب قدر

به امید امده ام خانه خرابم نکنی
همه کردند جوابم تو جوابم نکنی
بار ها آمدم و باز مرا بخشیدی
با کلام برو این بار خطابم نکنی

شعر مناجات با خدا

َخجالت زده ام لطفِ تو آبم کرده ست
ای که بخشندگی ات سخت عذابم کرده ست

باید اقرار کنم وقتِ خطاهام فقط
عیب پوشیت به انجام مجابم کرده ست

شعر مناجات با خدا

از دلِ تنگِ گنهکار, برآرم آهی
تا که کوه گنهم را بخری با کاهی
به سیه روی, حریمت, ز ترحم یارب
چه شود گر بنمایی, نظری گهگاهی

شعر حضرت قاسم ابن الحسن(ع)

تا تو هستی پناه را داریم
دل شب نور ماه را داریم

جلوه کردی خداپرست شدیم
با تو ما قبله گاه را داریم

غم زهرا

دردی که گلستان مرا ریخته بر هم
آسایش دوران مرا ریخته بر هم

هجران رخ یوسف زهراست که این طور
آبادی کنعان مرا ریخته برهم

می ترسم از عذاب

کارم همیشه جرم و خطا بوده از قدیم
کارت همیشه لطف و عطا بوده از قدیم

مغلوب نفس گشته ام و خورده ام زمین
تنها سلاحم اشک و دعا بوده از قدیم

بریده ام ز همه

بریده ام ز همه تا که یار من باشی
قرار این جگر بی قرار من باشی

ز هرچه غیر تو خالی نموده ام دل را
به این امید که یک دَم نگار من باشی

دکمه بازگشت به بالا