به گردِ بسترِ تو دادِ بیداد
نشسته دخترِ تو دادِ بیداد
چه سازم با دلِ خود وای ای وای
چه سازم با سرِ تو دادِ بیداد
به گردِ بسترِ تو دادِ بیداد
نشسته دخترِ تو دادِ بیداد
چه سازم با دلِ خود وای ای وای
چه سازم با سرِ تو دادِ بیداد
حال مناجاتی ندارم بسکه بد کردم
راه خودم راباخدای خویش سد کردم
یکسال دنبال خطاهای خودم بودم
یک ماه تنها ، زندگی ام را رصد کردم!
میچکد از شوق وقتی اشک نم نم در نجف
با دم او میرود از سینه ها غم در نجف
درد اگر داری برو دنبال درمان کربلا
زخم اگر داری بیا دنبال مرهم در نجف
به اذن کوثر تو میزنم به ایوان دست
نمی زنند بدون وضو به قران دست
کسی که پاک نگشته ست با شراب ضریح
به آب دل نکند خوش ،بشوید از جان دست
شعر اول به احترام علی
میکند سجده بر مقام علی
هرچه دارد به جز خدایی را
کرده یکجا خدا به نام علی
علی شبیه کسی نیست جز خداوندش
همان خدا که نبودهست و نیست مانندش
کسی که حبل خدا بوده، هست و خواهد بود
کسی که هر چه شود با خداست پیوندش
کوچه به کوچه گشته ام میخانه ای نیست
این روزها یک عاقل دیوانه ای نیست
مانند هر شب شمع میسوزد ولیکن
افسوس که دور و برش پروانه ای نیست
اگر بِرکهام ماهتابی شدم
اگر ذرهام آفتابی شدم
مرا مَست کرده هوایِ نجف
علی گفتم و هِی شرابی شدم
ما همه نوکر دربار حسین و زینب
نسل در نسل بدهکار حسین و زینب
همه پشت سر انصار حسین و زینب
الگوی ماست علمدار حسین و زینب
سحر از بهترین ساعات رندان است
که این شب زنده داری باب ایمان است
چه خوب است این که فکر آن طرف باشد
دو روزی این طرف هرکس که مهمان است
مرا به شور کشید ست شهد انگورش
مذاب کرده مرا انعکاسی از نورش
حَلاوت عَسَل اَصل را نجف دیدیم
شراب می چکد از دست رنج زنبورش