شعر شهادت حضرت رقيه (س)
آمدم پر بکشم
آمدم پر بکشم بال وپرم سوخت پدر
آمدم گریه کنم چشمترم سوخت پدر
چقدر با تو شباهتدارم خوب ببین
مثل موی سر تو مویسرم سوخت پدر
تا که دیدم پدر دخترکشامی را
یادت افتادم و دیدمجگرم سوخت پدر
سهم من از همه ی عمرتو گردید سه سال
دلم از زندگی مختصرمسوخت پدر
خیزران تا به لب تشنهی تو کرد سلام
کلّ دنیا همگی درنظرم سوخت پدر
زجر ملعون همه جا طولسفر زجرم داد
شعله ای زد که تمامبصرم سوخت پدر
ضربه ی سیلی نامردکبودم کرده
ضربه ای زد که تماماثرم سوخت پدر
ناله کردم که بیایی ومراهم ببری
آنقدر ناله زدم دور وبرم سوخت پدر
اسماعیل شبرنگ