شعر مناجات با خدا

العفو

همچو اشکی به زمین خوردم و تکثیر شدم
سوی دریاچه عفو تو سرازیر شدم

آسمان جای دلم بود خودم میدانم
معصیت کردم و اینگونه زمین گیر شدم

نفس بال و پر پرواز مرا زخمی کرد
بی تو در خلوت پر حادثه زنجیر شدم

رو زدم جز تو به هر بنده و بالا رفتم
مثل فواره زمین خوردم و تحقیر شدم

تشنه جرعه ای از سفره یکرنگ توام
من از این سفره صد رنگ گنه سیر شدم

دلم آلوده و بد بود ولی در شب قدر
بعلی بعلی گفتم و تطهیر شدم

 محمود یوسفی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا