دیده در حسرت دیدار شما مانده هنوز
و به امید نگاهت دل ما مانده هنوز
بوسه یک روز به خاک قدمت خواهم زد
لب به امید همان بوسه به پا مانده هنوز
فقرا پیش کریمان که معطل نشوند
منتظر بر سر راه تو جدا مانده هنوز
در نبودت ز دلم صدق و صفا کم کم رفت
مهرت اما به دلم شکر خدا مانده هنوز
میشود دیدن روی تو نصیبم یا نه؟
دل من بین همین خوف و رجا مانده هنوز
هر چه که خواستهام دادهای اما آقا
با شما یک سفر کرب و بلا مانده هنوز
ای امید همه دلهای شکسته برگرد
دختری در عقب قافله جا مانده هنوز
به همان نالهی بین در و دیوار قسم
مادرت چشم به راهت به خدا مانده هنوز
سید مجتبی شجاع