وقتی سوال کرد که این سرزمین کجاست؟
گفتند غاضریه و ماریه, نینواست
فرمود نام دیگر این دشت غصه چیست؟
این خاک داغدیده مگر قتلگاه کیست؟
اینجا محل ریختن خون انبیاست
گفتند نام دیگر این دشت, کربلاست
یا کاشف الکروب پناه حسین باش
عباس جان امیر سپاه حسین باش
عباس از کنار برادر تکان نخور
تو از کنار محمل خواهر تکان نخور
“یاحامی الخدور فواطم” دفاع کن
از بچه های فاطمه دائم دفاع کن
این دشت کربلاست و پایان راه ماست
این تل زینبیه و آن قتلگاه ماست
اینجا مزار خوبترین ها و خاک ماست
اینجا محل ریختن خون پاک ماست
اینجا یتیم ها همه آواره میشوند
اینجا لباس ها همگی پاره میشوند
این خاک امن نیست برای مخدرات
پیچیده بین دشت صدای مخدرات
وقتی حسین فاطمه در کربلا رسید
با خونبهای خود همه دشت را خرید
فرمود عصر روز دهم ای بنی اسد
پر میشود تمامی این دشت از جسد
آن روز دشت کرب و بلا غرق ماتم است
“سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است”
آن روز پیکر شهدا را کفن کنید
فکری برای پیکر عریان من کنید
اما غروب روز دهم هیچکس نبود
فریاد واعطش زد و فریادرس نبود
در بین قتلگاه تنش چاک چاک بود
خاکم به سر سه روز تنش روی خاک بود
آرش براری