بانوی من
شاهد است اینجا یقین دارم خدای ما دو تا
عالمی را ..خلق کرده مبتلای ما دو تا…
آمدم صحبت کنم با تو که پشتِ حیدری
شد زبانزد در همه دنیا …وفای ما دو تا
رو نگردان..چادرت را حائلِ صورت نکن..
آینه هستیم..دیدن شد دوای ما دو تا
گوش کن بانو!که می خواهم تو را خیلی زیاد
عشق..موّاج است در جنسِ صدای ما دو تا
حرفهایم را اخیراً میسپارم بینِ چاه…
معضلات افتاده بدجوری بپای ما دو تا
سهمِ تو شد بیشتر در جانفشانی..فاطمه
نُه فلک حیرت زده شد از صفای ما دو تا
کاش می مُردم نمی دیدم چنین غمگین شدی
ایده ای باشد مشابه در هوای ما دو تا
دست بر دیوار می گیری..شفایت را بخواه
استجابت هست گرچه در دعای ما دو تا
من دعای ماندنت دارم تو رفتن خواستی
اختلاف افتاده گویا در نوای ما دو تا
مجتبا افسرده شد زینب شده خیره به در
مثل گل پژمرده هستند بچّه های ما دو تا
من حلالت کردم ای بانو تو هم من را ببخش
اهلِ دل می سوزند از این گفته های ما دو تا
بعدِ تو دیگر نخواهم خفت حتّی یک شبی
شاهد است بر صحبتم قطعاً خدای ما دو تا
محسن راحت حق