شعر شهادت امام صادق (ع)

برای مدینه

بازگرفته دلم برای مدینه

بازنشسته دلم به پای مدینه

شکرخدا عاشق دیار حبیبم

شکرخدا که شدم گدای مدینه

بالفرشته است, سایبان قبورش

بالفرشته است,خاک پای مدینه

درکفنم تربت بقیع گذارید

صحنبقیع است, کربلای مدینه

کربو بلا می­شود دوباره مجسم

تاکه به یاد آورم عزای مدینه

دستمن و لطف دست با کرم تو

جانبه فدای بقیع بی حرم تو

سنّتو, قدّ تو را کشیده خمیده؟

یاکه خداوند آفریده خمیده؟

منحنیقدت از کهولت سن نیست

شاخهی سیبت ز بس رسیده, خمیده

بسکه غریبی تو ای سپیده محاسن

شیعهاگر چه تو را ندیده, خمیده

نیستتوان پیاده رفتنت ای مرد

پسبه کجا می روی خمیده, خمیده

هرکه صدای تو را میان محله

وقتزمین خوردنت شنیده, خمیده

دروسط کوچه ها صدای تو این بود

مادرمن, مادر شهیده, خمیده

کیستکه دارد تو را ز خانه می آرد؟

دروسط کوچه ها شبانه می آرد؟

وقتیدرِ خانه در برابرت افتاد

خاطرهای در دل مطهرت افتاد

مردمحاسن سپید شهر مدینه

کاشنگویی چگونه پیکرت افتاد

گرمخجالت شدند خیل ملائک

حرمتعمامه ات که از سرت افتاد

راستیاین کوچه آشناست, نه آقا؟

یعنیهمین جا نبود مادرت افتاد؟

تکیهزدی تا تنت به خاک نیفتد

حیفولی لحظه های آخرت افتاد…

 

علی اکبر لطیفیان

 

 

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا