به عشق یا علی گفتن زبان در کام می چرخد
که چرخ زندگی با بردن این نام می چرخد
بگویم دام یا کعبه عجب خالیست برویش
که قبل صید گشتن دام دور دام می چرخد
صبا از پیچش زلفش شبیه گرد بادی رفت
پریشانیم اگر ،در شهر این پیغام می چرخد
هزاران دورمی نوشم پیاله باز می خواهم
به دست ساقی کوثر اگر این جام میچرخد
همان روز ازل باده زدستان علی نوشید
فلک دور خود از مستی اگر مادام می چرخد
علی عالی اعلا ولی والی والا
که خون هم در رگم باگفتن این نام می چرخد
علی عشق است و ایمانم علی کفراست و آیینم
اگر مولا پرستم من ز حق بوداست تمکینم
سجودم زیر ایوان طلای مرتضی یعنی
زبند عقل برخیزم به بند عشق بنشینم
تمام خلقت عالم تجلی خانه مولاست
به هر سویی که می چرخم به جز حیدر نمی بینم
علی حق علی حی علی هو اعتقاد من
اگر کافر بگوییدم بگوییدم که من اینم
به سینه هر دو دستم را میان قبر بگذارید
خودش فرموده می آید درآن خانه به بالینم
به دوش یک سرانگشتش گرفته کار عالم را
که روزی می دهد با یک اشاره نسل آدم را
نیازی نیست تا حیدر گشاید چشم احسانش
که قنبر می خرد با ناز صد ها مثل حاتم را
اراده گر که چشمانش کند بر ذره می بینیم
به جای شمس بنشاند به لطف خویش شبنم را
به تیغ ذوالفقار او نیازی نیست در هر جنگ
اگر حیدر بچرخاند به میدان ابروی خم را
چنین فاتح ندیده کس میان صحنه پیکار
به کف تیغ دو دم گیرد ببازد دشمنش دم را
بیا بنشین تماشا کن جلال تیغ حیدر را
که عزرا ییل هم خم میکند در محضرش سر ر ا
فقط کافی است چشمانش به سوی دشمنش چرخد
صف مزگان او می پاشد از هم خیل لشگر را
تماشاییست از بس که نبرد حیدر کرار
خدا هم میکشد سر تا ببیند جنگ حیدر را
شبیه رعد تیغی زد که دشمن هم نفهیده
که او کی زد چه هنگامی دو نیمه کرد پیکر را
اگر نعره زند حیدر میان صجنه پیکار
به سرهر پهلوانی می کند از ترس معجر را
چنان دامانشان شد خیس ترسیدند در رفتند
نگیرد باد هم حتی فرارهای خیبر را
موسی علیمرادی