اســـیرِ خار ولی مثلِ گُل معطَّر بود
گلی که تشنه ی پیوند با صِنوبر بود
حکیمه ای که به فردا شدن می اندیشید
ملیکه ای که معـــمّایِ قصرِ قیصـــر بود
کنیز نه … بنویســـید ماه بانویی
اســــیرِ جاذبه ی آفتابِ دیگر بود
به شب نشینیِ خورشیدِ سامرا می رفت
به سویِ آنچه که در طالِع اش مقدَّر بود
بهشت فرشِ قدم هایِ ساده اش میشد
بهشــــت با خبــــر از احترامِ مادر بود
و ناگهان خبری سبز مثلِ گُل رویید
گلی که ناب تریــن یادگارِ کوثر بود
رسید مژده که ایّامِ غم نخواهد ماند
در آن سیاهیِ شب آسِمان منوّر بود
ســتاره ای بدرخشید و ماهِ مجلس شد
انیس و مونسِ شب هایِ تارِ نرجس شد
به نام دلبرِ خوش قد و قامتِ نرجس
ردیــــف شد غزلی با قیامتِ نرجس
که سر به زیر ولی سَربلند می آید
اسارت است شروعِ اصالتِ نرجس
چقدر رفته به زهرا شباهتِ زینب
چقدر رفته به زینب شهامتِ نرجس
عزیزِ حضرتِ مولاست مهدیِ موعود
کنیزِ حضرتِ زهراست حضرتِ نرجس
حسن شبیه حسن بوده است امّا نه
جفایِ جعده کجا و نجابتِ نرجس ؟
به جای اشک دو رکعت نمازِ باران خواند
جوانه زد گلِ نرگــــس به حرمتِ نرجس
بهارِ منتظران بی خبر رسید از راه
شــبیهِ معجزه ای با کرامتِ نرجس
ستاره ای بدرخشید و ماهِ مجلس شد
به غمزه مسئله آموزِ صد مدرِّس شد
پیاده آمده تا تــک ســوارِ ما باشد
قرار شد گلِ نرگس قرارِ ما باشد
امامِ صُلح غزل پوش می رسد از راه
که مـهربانی او ذوالفقــــارِ ما باشد
سپاهِ گیسوی او تا رها شود در باد
مسیح شانه به شانه کنـــارِ ما باشد
به قلبِ آینه ای کــــاش آه ننشیند
مباد زخمیِ گرد و غبــــارِ ما باشد
عَجَم قبیله ی نام آشنایِ عشقِ علیست
طلایِ حضرتِ سلمان عیــــارِ ما باشد
خدا کند که شــــکوفایی گُل نرگس
طلوعِ تازه ای از روزگــــارِ ما باشد
خدا کند که بمیریــــم انتظارش را
و این نوشته ی سنگِ مزارِ ما باشد :
ستاره ای بدرخشید و ماهِ مجلس شد
دل رمیده ی ما را انیس و مونِس شد
ابراهیم زمانی قم