شعر اربعین

بیقرارم

اومدم تا که تو آرومم کنی
خیلی بیقرارم و دلم پُره
نگرانم! میگم این نوکرِ بد
نکنه به درد تو نمیخوره

میدونم که روسیاه و عاصی ام
ولی میخوامت و می میرم برات
اسم تو مُهر قبولِ توبه و…
حرَمت عرشۂ کشتی نجات

راهم از تو دوره آقا چه کنم؟!
داره آتیش میزنه من و فراق
تلخِ تلخِ تلخِ لحظه های من
مثل جرعه جرعه قهوۂ عراق

یادِ عاشقیِ توو جاده بخیر
یکی با عطش میداد نذریِ آب
یکی با گریه توو هر قدم میگفت:
امون از تشنگیِ طفلِ رباب(س)

خیره میشدم به شوقِ موکبا
میشدم توو حالِ زوّارِ تو گم
مونده توو گوشم و یادم نمیره
لحن نابِ نوحۂ هلابیکُم

متوسّل میشدم به زینب(س) و
یادمه گریه امونم نمیداد
روضۂ پای عمودِ شصت و نه
به پاهام یه جونِ تازه تر میداد

میگرفتم عکس یادگاری و…
میدونم مادرت و رنجوندم
با فرستادنِ این عکسا چقدر-
دلِ جامونده ها رو سوزوندم

از سرم راضی شو و مثل قدیم
پیش ِ این گدای درمونده بشین
اشکام و ببین و لااقل بگو…
چه کنم با خاطرات اربعین؟!

زل زدم به عکس بین الحرمین
به سرم زده هوایِ عتبات
بذار امسالم بیام و آقاجون
خط بزن سیئات و با حَسنات

دیگه ناامیدم از برگ برات
تازه فهمیدم که سقّا چی کشید
مشکِ پاره تا که خالی شد از آب
شد شبیه من امیدش ناامید!

 مرضیه عاطفی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا