شعر محرم و صفرشعر مصائب اسارت شامشعر مصائب اسارت كوفه
بین من تا سر تو فاصله کم نیست حسین
بین من تا سر تو فاصله کم نیست حسین
بعد تو صبر در این غائله کم نیست حسین
حق بده وقت نمازم بنشینم به زمین
یک زن خسته و یک قافله کم نیست حسین
هدف تیر سه شعبه دل ما این بار است
بین این تیره دلان حرمله کم نیست حسین
پسرت جانی اگر داشت فدایت می کرد
بر تنش سختی این سلسله کم نیست حسین
شده گودال و تن بی سر تو کابوسم
به تسلای عزادار کف و هلهله کم نیست حسین
پاسبان حرمت بعد علمدار منم می بینی ؟
کف هیچ , به روی بدنم آبله کم نیست حسین
به ملاقات سرت بر روی کمتر اگر می آیم
کار دارم به خدا حوصله کم نیست حسین
این همه زخمی و دل خسته و طفلان یتیم
دست تنهام ببین مشغله کم نیست حسین
آنقدر قامت این نیزه بلند است که ناپیدایی
بین من تا سر تو فاصله کم نیست حسین
شاعر:مهدی رحمان دوست