شعر ولادت حضرت علی اكبر (ع)

تاج سری و

تاج سری و هر نفس ما ارادتاست

آقا تویی و غیر تو ای شاهرعیت است

روز من همیشه جوان در کنارتوست

شوق شماست این دل اگر باطراوت است

وقتی اذان مأذنه الله اکبراست

یعنی دعای همره تو استجابتاست

وقتی که آمدی همه گفتند احمداست

کار امام نیت و فعلش عبادتاست

باید همیشه بر قد و بالاتخیره بود

در خَلق و خُلق بین تو و اوشباهت است

 

رعناترین سُلاله ی زهرا توییعلی

بالا بلند خانه ی لیلا توییعلی

 

یک عده در هوایِ تو مثل پریشدند

مثل فرشته های خدا دلبریشدند

یک عده نیز با تو نشستند روزو شب

تا این که با مرام توپیغمبری شدند

یک عده خاک پای حسینیه هاشدند

یک عده از قبیله ی ما منبریشدند

یک قطره از فضائل تو جلوهکرد و بس

پایین پای یار علی اکبریشدند

آن عده یوسفی که تورا دیدهاند هم

ابروی چشم های تورا مشتریشدند

یک عده نیز تیغ و سپر رافروختند

یا جان سپرده اند و یا بستریشدند

یک عده گریه گریه به پای توسوختند

آنگاه در مصیبت تو مادریشدند

 

خورشید دلربای بنی هاشمی علی

پیغمبری , حرای بنی هاشمیعلی

 

بالای ابروان تو گنبد درستشد

پایین چشمهای تو معبد درستشد

بعد از نبی مدینه به بیراههسر گذاشت

در باطن حسین محمد درست شد

تعبیر شد نبی و انا من حسیناو

تو آمدی و مبدأ و مقصد درستشد

هرجا که پا گذاشته ای رویاین زمین

یک آسمان بهشت مخلّد درست شد

مضمون چشمهای تو شاعر شدند وبعد

چندین هزار بیتِ زبانزد درستشد

یک بیت آن نوشته که لیلاترینتویی

بیتی نوشته عشق, در این حددرست شد

 

بیتی نوشته عشقْ فقط عشقحیدر است

بیتی نوشته عشق ِحسین عشقاکبر است

 

باید به شهر عشق شما دربه درشدن

تا کربلا پریدن و بال سفرشدن

در هشتمین شب غم عظمایاهلبیت

باید ز داغ روضه ی تو خونجگر شدن

پایین پای قله نشستی کهآسمان

معنی کند حقیقت خاک پدر شدن

سخت است از برای دل پیرمردقوم

مرهم برای زخم وجود پسر شدن

برخیز ای عصا دم پیری اینحسین

دل بسته آسمان به تو و برسپر شدن

 

از یک شمرد زخم تنت تا هزاررفت

جان از تن قبیله ی آیینه داررفت

شاعر :؟؟؟

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

یک دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا