شعر شهادت اهل بيت (ع)شعر شهادت حضرت زهرا (س)

حوریه انسیه

همسایه ها , مَردُم , دگر راحت بخوابید
زهرای من رفته سفر راحت بخوابید
آن دختری که باعث آزارتان بود
مهمان شده نزد پدر راحت بخوابید
با دست خود هستی خود را دفن کردم
شد پیر خیبر بی سپر راحت بخوابید
دیگر نمی آید صدای آه آهش
از درد پهلو تا سحر راحت بخوابید
فکر خبر بودید از بیمار بدحال
جان داد زهرا بی خبر راحت بخوابید
بانوی من با سینه مجروح رفت و …
من ماندم و این میخِ در راحت بخوابید
حوریه انسیه که سیلی نمی خواست
کشتند او را در گذر راحت بخوابید
باخنده هستیِ مرا آتش کشیدند
دامان زهرا شعله ور راحت بخوابید
دل تنگم و دیدار یارم می روم من
هر نیمه شب با چشم تر راحت بخوابید
قاسم نعمتی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا