شعر ولادت حضرت رقيه (س)

خاتون

سلام ما به حضور مطهّرت خاتون

درود , دختر ارباب عشق و زیبائی

سلام روشنی چشمهای ثارالله

درود آبی بی انتهای دریائی

 

خوش آمدی و قدم رنجه کردی ای خاتون

و غصّه را ز دل نا امید ما بردی

تو آمدی و شب سوّمم مجزّا شد

مرا به مُحرِمی خانه ی خدا بردی

 

به روی دست تمامی خانه می چرخی

تمام خانه پر از شور و غرق احساس است

به روی دست علی اکبری و می خندی

چه قدر خنده ی تو دلنشین عبّاس است

 

منم که تاج گدائی تو به سر دارم

توئی که دست ترحّم براین سرم داری

منم که خسته ام و بال من شکسته شده

توئی که پیش خودت مرهم پرم داری

 

شبیه فاطمه ای و همیشه اهل کرم

یتیم و سائل و در بند هم گدای شما

حساب دفتر لطفت , پر از کرامت هاست

و باید از تو بخواهم برات کرببلا

 

به طبع خسته ی من خرده ای نگیر ای نور

که بال پر زدنم زخمیِ ِ غروب شماست

هنوز هم که هنوز است چشم خونباری

مقیم بارش باران عصر عاشوراست . . .

 وحید محمدی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا