شعر مناجات با خدا
دل شکسته
صدای گریه شنیدی اگر صدای من است
مرا بزن به مرامت قسم سزای من است
دلت شکسته از این بنده نمک نشناس
دلت شکسته دلیلش فقط خطای من است
بدی من که به دردت نمیخورد اما
تو خوبیت همه جوره گره گشای من است
فدای رحمت و مهمان نوازی ات که فقط
عنایتت سبب این برو بیای من است
هر آنکه گفت بگو مونس و پناهت کیست
همیشه گفته ام آن مهربان خدای من است
تمام حاجتم این ماه دیدن نجف است
نجف مکان علی و شاه و مقتدای من است
دلیل اشک سر سفره وقت افطارم
لبان تشنه ارباب باوفای من است
نجات چیست رسیدن به کشتی ارباب
حسین راه نجات است و ناخدای من است
که گفته روزی من نیست دیدن حرمش
به دست دختر او رزق کربلای من است
فدای اشک رقیه که با پدر میگفت
چه خوب شد که سرت سهم گریه های من است
گرسنه ماندم اما غذا نمیخواهم
چرا که کنج خرابه کتک غذای من است
شاعر؟؟؟