دلتنگم و حال دل من نیست مناسب
در مسجد و محرابِ تو ای حاضرِ غائب-
صد مرتبه «إیاکَ» و صد مرتبه «نَعبد»
با چشم ترم نذرِ تو شد حضرت صاحب
می خوانمش و معتقدم سورۂ یوسف
از عشق تو دارد به خدا سجدۂ واجب
این سائلِ هر هفته رسیده ست گداتر
پس «أوفِ لَناالکیلْ» به کوریِ اجانب
می دیدمت ایکاش زمانی که گرفتم…
از دستِ پر از برکتِ تو جیره مواجب
شرمندۂ سنگینیِ پروندۂ خویشم
شرمنده ام از این همه عصیان و معایب
هر بار به یادت گرهی کور گشودم-
شد بیشتر از پیش حضورت به مراتب
ای آرزویِ بهجت و شیخ احمد کافی
ای حسرتِ دیرینۂ ادیان و مذاهب
برگرد که چشمانِ به راهم شده کم سو
کمرنگ شده تابش ِ خورشید و کواکب
شد هر ورق از دفتر من باطله ای محض
تا گوشۂ چشمان تو شد لبّ مطالب!
مرضیه عاطفی