شعر شهادت حضرت زهرا (س)
دلخوشی
هم برای من به انصار و مهاجر رو زدی
هم صبوری کردی و در خانه ام سوسو زدی
چند ماهی درد پهلو را تحمل کرده ای
خواستی برخیزی از جا تکیه بر زانو زدی
رو به بهبودی ست حالت یا برای دلخوشی
بسترت را جمع کردی خانه را جارو زدی
اینقدر زحمت به خود دادی برای مرتضی
کودکان را با چه حالی شانه بر گیسو زدی
یک کلام از درد خود با من نگفتی هیچ وقت
مخفی از چشمان حیدر دست بر پهلو زدی
گر چه این همسایه ها از پشت خنجر میزنند
با دعایت زخم آن ها را سحر دارو زدی
از تمام غصه ها این غم علی را میکشد
تو برای من به انصار و مهاجر رو زدی
محسن صرامی