قدم برداشت محض خاطر حق پدر آنجا
شهید اول راه ولایت شد پسر آنجا
شکایت دارم از دل سنگی دیوار بیش از در
ولی آسیب اصلی را رسانده میخ در آنجا
اگر چه روز روشن بود هتک حرمت آنها
نمیدانم چرا افتاده پشت در قمر آنجا
برای چیدن گل یک نفر کافی ست در واقع
گلی چیده شده با دست های چل نفر آنجا
گذشتم دیگر از آنچه که آنجا اتفاق افتاد
غزل تنها رها کرده مرا با چشم تر آنجا
کشیده میشود روضه میان کوچه بعد از این
مغیره آمد و قنفذ به پا کردند شر آنجا
چهل تن وحشی نامرد یک سو فاطمه یک سو
شده با دست زهرا از علی رفع خطر آنجا
ولی دستش دگر از کار افتاده پس از کوچه
شکسته غیر پهلویش یقین از او کمر آنجا
نبود آنجا اگر زهرا نبود امروز اسلامی
برای اصل دین با جان شده زهرا سپر آنجا
محسن صرامی