شعر ولادت حضرت رقيه (س)

ساحل آرام

سلام ساحل آرام موج های نگاه

دوباره اشک به دامانتان گرفتهپناه

سلام کودک والا مقام ثارالله

بیار کودک دلهای خسته را در راه

سلام می کنمت با قوای روحانی

سلام , طبع پر از حس شعر بارانی !

سلام می کنم این حس خوب قلبم را

نخواستی که ببینم غروب قلبم را

و ساتری تو تمام عیوب قلبم را

نذاشتی بخورم باز چوب قلبم را

امان خائف و مضطر , به روی اینخاکی

پناهگاه رفیعی که بین افلاکی

بگو چگونه در این کالبد تو جا شدهای ؟!

تویی که در عظمت شهره ی خدا شده ای

برای مردم این قوم ربنا شده ای

فدایتان که درون پدر فنا شده ای

قلوب خسته یمان را بکش به بازی خود

بریده ام من از همبازی مجازی خود

شما سه آیه ی زیبای کوثری بانو

و یا سه ساله ی در شکل مادری بانو

از عقل ناقصمان هم فراتری بانو

نشسته ام بنویسم چه محشری بانو

بیا و دست گدا را بگیر در محشر

زمان جلوه ی نعم الامیر در محشر

به رسم عاطفه محکم ترید از زره ها

مدار چرخش دنیا به روی دایره ها

برای ثانیه ها بهترین خاطره ها

بیا و باز نما از قلوبمان گره ها

به رسم هدیه بیا قلب من برای شما

که می تپد همه جا دائما برای شما

دو دست کوچکتان چه اجابتی دارد

و عطر ناب غذا های حضرتی دارد

حکایت دل و عشقت چه قدمتی دارد !!

و فکر ناقص من یک , دو ساعتی دارد

پی مسیر رسیدن به خانه می گردد

و حول قافیه ی دخترانه می گردد

قلم نشسته بگوید صعود یعنی : تو

سپید و نیلی و سرخ و کبود یعنی تو

خرابه جایگه تو نبود . … یعنیتو

بیا به دوش عمو زود زود. … یعنیتو

ورای درک زمینی این بیابانی

رقیه جان حسینیه ها !! بیا ! بانی !

 

مجتبی کرمی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا