شعر ولادت امام حسن (ع)

سالگرد عاشقی

 

شد دوباره سالگرد عاشقی

آمده فصل نبرد عاشقی

نسل من عاشق ترین نسل هاست

ما همه هستیم مرد عاشقی

سال های سال عاشق بوده ایم

بهترین درد است درد عاشقی

کوچه کوچه  در مدینه می روم

می رسم بر دوره گرد عاشقی

تکیه بر دیوار باغ سیب داشت

بر رخش بنشسته گرد عاشقی

باغ پرٌ از سیب های سرخ بود

دور آنها سیب زرد عاشقی

تا سپیده با دل خود می زدم

در قمار عشق نرد عاشقی

 

عشق معنا می شود در این سخن

عشق یعنی مجتبی یعنی حسن

 

آمد و روی لب بابا نشست

خنده ها زیباتر از زیبا نشست

مژده ای مردم که مولا شد پدر

عاقبت دلشوره ی مولا نشست

کودکی زیباتر از قرص قمر

روی چین دامن زهرا نشست

در فضای خانه پر شد خنده ها

تا طنین گریه در آنجا نشست

چشم کودک وا شد و ختم رسل

بین چشمش پهنه ی دریا نشست

مرتضی از ذوق و شوق کودکش

دست و پا گم کرد و مدت ها نشست

از برای بوسه باران کردنش

خضر و نوح و حضرت عیسی نشست

 

طعم یک نخل رطب دارد لبش

مزه ی افطار شب دارد لبش

 

در نگاهش دسته دسته یاکریم

گیسویش  معراج آمال نسیم

کافی است ابروی خود را کج کند

هر سپاهی می شود در جا دو نیم

وقت خواندن از دو چشمانش خدا

گفت : بسم الله الرحمن الرحیم

ماجرای عشق ما تازه که نیست

قصه مربوط است به ایام قدیم

آن زمانی که علق بودیم , نه

موقعی که تازه در آب و گلیم

الغرض امشب گدایت آمده

کاسه ی ما پر کن ای مرد کریم

ای تمام مهربانی خدا

یا کریم یا کریم و یا کریم

معدن جود و سخایی مجتبی

انتهای لا فتایی مجتبی

 علی کاوند

 

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا