دستهبندی نشده
سخت شرمنده ست زینب
خوب می دانند اینجا از کسی سر نیستند
چشم در راه محبت های مادر نیستند
سخت شرمنده ست زینب از حسین خویش که؛
با علی ها ،هدیه های او برابر نیستند
وقت تزیین کردن عون و محمد با زره
از صمیم قلب خوشحال است ،دختر نیستند
مادری در خیمه اش می داد دلداری به خویش :
بچه های من که رعناتر از اکبر نیستند
بچه های من اگر لب تشنه هم جان می دهند
هر دو تا هم تشنه تر از حلق اصغر نیستند
تا که آرامش بگیرد بارها با خویش گفت:
پیش عباس و حسین ،اینها برادر نیستند
چون رباب و نجمه ،نه ؛خاموش ماند و گفت که
با حسین ابن علی آنها که خواهر نیستند
تا فقط خواهر شود در کربلا این بار گفت:
بچه های من خدا را شکر ؛دیگر نیستند
مهدی رحیمی زمستان