از راه دور نوکر خود را صدا بکن
قدری به این سفیر خودتاعتنا بکن
تنها…شکسته…خسته وشرمنده ام حسین
مسلم غریب گشته برایش دعابکن
این گرگهای سابقه داری کهدیده ام
یوسف کشند…پیرهنی دست وپا بکن
بازار هم برو و برای محارمت
چندین قواره چادر مشکی سوابکن
مسلم فدای تکیه به نیدادنت شود
آقا ن… ن… نیا و سفررا رها بکن
کوفه پر از مشاغل تلخ است حسین جان
فکری برای کوچه ی قصابهابکن…!.
نیمانجاری