آقا نصیب من کن , چشمان تر شب قدر
لطفی کن و دوباره ٬ من را بخر شب قدر
نفسم مرا زمین زد , شرمنده ام شدم بد
حالا رسیده ام باز , بی بال و پر شب قدر
بین همه گداها , آقا ببین که هستم
بیچاره و فقیر و , درمانده تر شب قدر
دیدی که در گناه و ٬غفلت گذشته عمرم
اما زدی صدایم ٬ بار دگر شب قدر
بی سر پناه هستم ٬ آقا بگیر دستم
نگْذار که بمانم ٬در پشت در شب قدر
آقا بیا و بنْویس ٬ روزیِ نوکرت را
اهل دعا و گریه ٬ در هر سحر شب قدر
حتما نگاه کرده , حیدر به حال زارم
چون آمدم بگیرم. قران به سر شب قدر
دلتنگ و بیقرارم , باز التماس دارم
پایینِ پای ارباب ٬ من را ببر شب قدر
روح الله پیدایی