شعر روضه امیرالمؤمنین (ع)
کیسه های نان وخرما خواب راحت می کنند
دستهای پینه دارش استراحت می کنند
نخلها از غربت و بغض گلو راحت شدند
مردم از دستِ عدالتهای او راحت شدند
ای خوارج,بهترین فرصت برای دشمنیست
شمع بیت المال را روشن کنید,او رفتنیست
درد را با گریه های بی صدا آزار داد
با لباس نخ نمایش, کوفه را آزار داد
مهربانیِ نگاهش حیف مشکل ساز بود!
روی مسکین ها در دارالخلافه باز بود
دشمنانش درلباسِ دوست بسیارند و او
بندگان کیسه های سرخ دینارند و او
ساده گی سفره اش خاری به چشم شهر بود
مرتضی با زرق و برق زندگیشان قهر بود
نیمه شبها کوچه ها را عطرآگین می کند
درعوض,درحقِ او هرخانه نفرین می کند
حرص اهل مکر,از بنده نوازی علیست
داستان بچه هاشان بی نمازی علیست
گام در راهِ فلانی و فلان برداشتند
از اذان ها نام او را مغرضان برداشتند
جرم سنگینیست,برلب خنده را برجسته کرد
چاه ها دیدند مولا خستگی را خسته کرد
جرم سنگینیست,تیغ ذوالفقاری داشتن
زخمها از بدر و خیبر یادگاری داشتن
جرم سنگینیست,از غم کوله باری داشتن
مثل پیغمبر عبایِ وصله داری داشتن
جرم سنگینیست,بر تقدیر حق راضی شدن
با یتیمان روزهایِ گرم همبازی شدن
جرم سنگینیست,جای زر, مقدر خواستن
در دو دنیا خیرخواهیِ برادر خواستن
جرم سنگینیست,دردل عشق زهرا داشتن
سالها درسینه داغِ کهنه ای را داشتن
هیچ طوفانی حریفِ عزم سکانش نبود
تیغ جهلِ ابن ملجم قاتل جانش نبود
پشت درآیینه اش را سنگ غافلگیر کرد
زخم بازویی امیر مؤمنان را پیر کرد
مرگ سی سالست براو,خنجر از رو می کشد
هرچه مولا می کشد,از زخم پهلو می کشد
وحید قاسمی