شعر روضه حضرت ام البنین (س)
ای سراپا عشق و پاکی وصفا
اسوه ی دلداری و صبر و وفا
ای بلندای عطا را قائمه
مادر گلهای باغ فاطمه
بر علی سرخیل مردان همسری
مرتضی را یاوری و دلبری
ای که در بیتِ علی بودی عزیز
از چه رو می خوانده ای خود را کنیز؟
دامنت مهدِ علمدار حسین
مهدِ شیر بیشه, کرّار حسین
چار فرزندت غلامِ حلقه گوش
شاهدانِ بزمِ پیرِ می فروش
آن فدائیانِ دشتِ کربلا
جرعه نوشانِ میِ قالو بلا
جعفر و عثمان و عون, عباس تو
جمله ی گلهای باغ یاس تو
یک به یک پرپر به نزد فاطمه
آن سه در میدان, یکی در علقمه
تو نبودی تا ببینی, رزمشان
در حمایت از ولایت, عزمشان
تو نبودی در برِ عبّاسِ خود
تا گشایی عقده و احساسِ خود
آن زمانی که ز ظلم و جور کین
تیر باران شد, فتاد از روی زین
نه دگر دستی به تن ماند و نه پا
شه می آمد قد کمان از خیمه ها
یک طرف مولا به الغوث الامان
یک طرف زهرا به زاری و فغان
گر نبودی کربلا ام البنین
سربلندی ای غریب بی بنین
چار فرزندت چه غوغا کرده اند
در دل هر شیعه جا وا کرده اند
حسین رضایی(حیران)