شعر شهادت حضرت حمزه سیدالشهداء(ع)
حمزه که جان عالم و آدم فدای او
لب باز میکنم که بگویم رثای او
مردی که در شجاعت و هیبت نمونه بود
در غیرت و شکوه و شهامت نمونه بود
الگوی اهل سرّ و یقین بود طاعتش
یعنی زبانزد همه میشد عبادتش
شیر خدا و شیر نبی, فارس العرب
در انتهای جادهی مردانگی, ادب
هم یکه تاز عرصهی جنگ و نبردها
هم آشنای بی کسی اهل دردها
هنگام رزم و حادثه مردی دلیر بود
خورشید آسمانی و روشن ضمیر بود
بالا گرفت روز اُحد تا که کارزار
شد آسمان روشن آن روز تارِ تار
آتشفشان چشم اُحد هم گدازه ریخت
از بس از آسمان و زمین خون تازه ریخت
حمزه در آن میانه که گرم قتال شد
کم کم برای حملهی دشمن مجال شد
آنقدر روبهان به شکارش کمین زدند
تا نیزهای به سینهی آن نازنین زدند
حمزه که رفت قلب رسول خدا شکست
خورشید چشمهای رئوفش به خون نشست
لبریز زخم بود و جراحت دل نبی
از دست رفته بود همه حاصل نبی
میدان خروش نالهی واویلتا گرفت
عالم برای غربت حمزه عزا گرفت
جانم فدای پیکر پاک و مطهرش
جانم فدای زخم فراوان پیکرش
اما هنوز غربت آن روز مانده بود
داغی عظیم بر دل عالم نشانده بود
خواهر کنار جسم برادر رسید و بعد
آهی ز داغ لالهی پرپر کشید و بعد
پیمانههای صبر دل او که جوش رفت
آنقدر ناله زد که همان جا ز هوش رفت
اما دلم گرفته از اندوه دیگری
دارم دوباره ماتم مظلومهخواهری
زینب غروب واقعه را غرق خون که دید
از خیمه تا حوالی گودال میدوید
ناگاه دید در دل گودال قتلگاه
درخون تپیده پیکر سردار بیسپاه
«پس با زبان پُر گله آن بضعهی بتول
رو کرد بر مدینه که یا أیها الرسول
این کشتهی فتاده به هامون حسین توست
این صید دست و پا زده در خون حسین توست»
یوسف رحیمی