بیچاره ترین بنده یِ دربارِ تو هستم
من عبدِ خطاکار و گنهکارِ تو هستم
من سائلِ درمانده اَم امّا تو کریمی
اَلمِنَّهُ لِلَّه که گرفتارِ تو هستم
صد بار اگر توبه شکستم تو دوباره
گفتی که بیا باز خودم یارِ تو هستم
یارب تو رئوفی تو رحیمی تو غفوری
سرگشته و حیرانم و سربارِ تو هستم
محتاجِ نگاهِ توام اِی اوجِ سخاوت
آبادِ همین خصلتِ ستّارِ تو هستم
هنگامِ مناجات نگاهم به حسین است
دلبسته و شیدایِ علمدارِ تو هستم
افتاد زمین مشک و مناجاتِ من این شد
دلواپسِ اهلِ حرمِ یارِ تو هستم
خورده سرِ بازار سرِ ساقیِ دین سنگ
گفته گُلِ خواهر سرِ بازارِ تو هستم
شلّاق رسید و تنِ دردانه کبود است
با اهلِ حرم ندبه یِ دلدارِ تو هستم
حسین ایمانی