شعر گودال قتلگاهشعر محرم و صفر
عرش را به تلاطم کشیده است
آن تندباد تیر, بگو با تنت چه کرد؟
با قلبِ مثل آینهی روشنت, چه کرد؟
وقتی که عرش را به تلاطم کشیده است,
با ما, ببین که روضهی افتادنت چه کرد
میگفت روضهخوان: که تنت غرق تیر بود
هر تیر, واژگون که شدی, با تنت چه کرد؟
افتادی و سه ساله خبر دارد و خدا
بر خاک, سنگ, با رخِ بیجوشنت چه کرد
انداخت این سه شعبه تو را, باغبان! ببین
با حلق نازکِ گل در گلشنت, چه کرد
جان داد خواهرت, به خدا! تا که دید, شمر
با چکمه, در کشاکشِ جان دادنت چه کرد
ای بوسهگاه مادر دریا, گلوی تو!
آن تیغ کُند, با رگ و با گردنت چه کرد
از حال رفت و بیرمق افتاد روضهخوان
دیگر نگفت از اینکه پس از کشتنت چه کرد
یا ایها العزیز! پس انگشترت کجاست؟
آن گله گرگ, با تن و پیراهنت چه کرد؟
لرزید آسمان, چو دویدند اسبها
بر سینه زد رسول, مگر دشمنت چه کرد؟
قاسم صرافان