ارث مادر بود این که دوستت دارم زیاد
عشق بود و عشق،هر چه دارم از نامت به یاد
آتشی در سینه دارم بی گمان از عشق توست
سینه،نه،با عشق تو نامش شده باب المراد
ای جوان مرگ غریب توس،مثل مادرت
عشق تو باشد برای عاشقت زادالمعاد
با نگاهی می شود دنیا و عقبایش به راه
هر کسی کرده ست بر سبک نگاهت اعتماد
ماند جسمت چون تن جد غریبت بی کفن
زیر نور آفتاب افتاد مصباح العباد
کربلای دیگری شد کاظمین از داغ تو
ای علیِ اکبر شاه خراسان یا جواد
علی زارعی رضایی