به خودم آمدم وَ دیدم که
ماه شمس و قمر تمام شده
ماه نالیدنِ به اربابم
ماه گریه دگر تمام شده
چه شب و روزهای پر دردی
یاد قحطیِ آب ناله زدیم
شب هفتم کنارِ طفلِ رضیع
با نوای رباب ناله زدیم
شب قاسم به سر زدیم همه
تازه داماد بود آخر او
از گُلِ مجتبی گلاب گرفت
بارشِ تیغ و سنگ های عدو
من بمیرم برای شاهی که
تنِ پاشیده ی جوانش دید
شب هشتم ز درد،مرثیه خوان
مثل اربابِ خود حسین خمید
روضه ی علقمه چه سنگین بود..
سر بالین ساقی آمد زود
گفت برخیز وَرنه زینب را
می بَرندَش محله های یهود
روضه خوان ناله های آخر را
ظهر روز دهم بلند زده
هر چه او ناله کرده اما شمر…
ته گودال پوزخند زده
خسته هرگز نمی شویم آقا
از غم و ماتم و عزای شما
آرزوی تمام سینه زنان
اربعین صحن با صفای شما
امین فرخی