مناجات شب
اومدی که شمع هفتمم باشی
اومدم مثل یه پروانه باشم
برا غیرِ رب سرت خم نشده
که سرم خم نشه،مردانه باشم
با مناجات شب و روز خودت
اومدی یادم بدی عبادتو
وقتی زندون میری تو برا خدا
باید از تو یاد گرفت اطاعتو
واسه چشمای تو کاری نداره
که هدایت کنه شیعیانتو
کلیده بهشتو دادی دخترت
که شفاعت کنه شیعیانتو
بایدم دوروبرت گدا باشه
آخه سفره هات پر از آب و نونه
بایدم تو کاظمین پر بزنه
کفتری که دنباله آب و دونه
بس که مهربون و با معرفتی
از همه دل بریدم غیر خودت
تو کرم تو ذاتته مرد بزرگ
از همه نا امیدم غیر خودت
اینقدر کریم و مهربونی که
واسه بد کاره ها هم دعا کنی
زنه بد کاره ی بی خدا بیاد
تو اونو یک شبه با خدا کنی
اینقدر میشینم اینجا رد شی از
سَرِ این جاده بگم دوست دارم
تا به دست و پات بیفتم آقا جون
با زبون ساده بگم دوست دارم
تو قنوتت واسه ما یه کاری کن
از خدا بخواه که ما اسیر بشیم
تا نَفَس داریم دَرِ همین خونه
یا حسین حسین بگیمو پیر بشیم
رسول عسگری